درتاریکی پارت{2}
پدر:ببین دخترم ما صلاحتو میخوایم
می خوایم
مینسو:واقعا فکر کردین صلاح من ازدواج کردن با یه آدم غریبست؟
مادر:عاع..خب ما دیگه نمیدونیم مجبوری
مینسو:اما..
پدر:همین که گفتم(داد)
همیشه بحث کردن با والدین بی فایدس حتی اگه حق با اونا نباشه و پدر مادر مینسو عم نباید مجبورش میکردن ولی ایندفعه کار به جاهای جدی رسید
مینسو:ازتون بدم میاد(بغض)
و میدوعه سمت اتاقش و لباساشو میپوشه و از پنجره میره بیرون به سمت جنگل پشت خونشون
.
.
.
.
ببخشید جای بدی قطع کردم ولی کار دارم الانم هم دارم آهنگ گوش میکنم هم دارم اینو مینویسم هم شام میخورم
شرطا برای پارت بعد:
لایک:۵
کامنت:۱۰
مرسی که حمایت میکنید☁️🖤☁️
می خوایم
مینسو:واقعا فکر کردین صلاح من ازدواج کردن با یه آدم غریبست؟
مادر:عاع..خب ما دیگه نمیدونیم مجبوری
مینسو:اما..
پدر:همین که گفتم(داد)
همیشه بحث کردن با والدین بی فایدس حتی اگه حق با اونا نباشه و پدر مادر مینسو عم نباید مجبورش میکردن ولی ایندفعه کار به جاهای جدی رسید
مینسو:ازتون بدم میاد(بغض)
و میدوعه سمت اتاقش و لباساشو میپوشه و از پنجره میره بیرون به سمت جنگل پشت خونشون
.
.
.
.
ببخشید جای بدی قطع کردم ولی کار دارم الانم هم دارم آهنگ گوش میکنم هم دارم اینو مینویسم هم شام میخورم
شرطا برای پارت بعد:
لایک:۵
کامنت:۱۰
مرسی که حمایت میکنید☁️🖤☁️
۱۴.۸k
۰۸ مهر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.